loading...
بزگ اما آرام...
مجتبی جانی بازدید : 33 جمعه 15 تیر 1403 نظرات (0)

روزی لویی شانزدهم در محوطه ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار
یک نیمکت در حال نگهبانی دید؛ از او پرسید تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی
نگهبانی میدی؟

سرباز دستپاچه جواب داد قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!
لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟ افسر گفت قربان
افسر قبلی نقشه ی قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده من هم به همان
روال کار را ادامه دادم!

 مادر لویی، لویی شانزدهم  را صدازد و گفت من علت را میدانم، **زمانی که تو 3 سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود! و از آن روز 41 سال میگذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند**!

همیشه فلسفه ی تاریخی یک عمل، دلیل و ضرورت انجام آن را توجیه نمی کند.

گاهی یک عمل فاقد منطق، به صورت یک تکرار بی معنی، یک عادت و یا سنت، سالها ادامه می یابد.

به امید روزی که شاهد این قبیل نیمکت ها در روان خود, خانواده و جامعه نباشیم.

منبع:مشاوره

برچسب ها نیمکت ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 44
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 35
  • آی پی دیروز : 24
  • بازدید امروز : 38
  • باردید دیروز : 36
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 151
  • بازدید ماه : 151
  • بازدید سال : 1,886
  • بازدید کلی : 14,243